پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

پانيا و عروسي پسر خاله فريبا

اقا مصطفي پسر ارشد خاله فريبا،اله بابا پيمان هستن و ديشب جشن عروسي ايشون بود.جاتون خالي خيلي خوش گذشت از ورودي باغ زيباشون توي گرمدره تا داخل سالن و غذا و... همه چيز عالي بود و به پانيا خانم ما هم خيلي گذشت فقط يه مورد كوچولوي ناراحت كننده بود و اون اينكه يه پسر هم سن و سال پانياي من همش ميومد طرف پانيا و اونو هول ميداد و پانيا هم ازش ميترسيد.  ولي در كل به همه خيلي خوش گذشت و جشن خوبي بود.ان شااله عروس و داماد هم خوشبخت بشن و ساليان سال در كنار هم به خوبي و خوشي زير سايه خداوندمهربان زندگي كنند. اينم عكسهاي پرنسس مامان كه كلي هوادار پيدا كرد و با رقص قشنگش مه رو محو خودش كرده بود   ...
8 مهر 1395

آغاز شعر خواني و خوانندگي پانيا خانم

دختر گل مامان جديدا شروع كرده به اينكه شعر بخونه.عمو تاب تاب عباسي رو يادش داده و عسل مامان با اون لهجه شيرين بچه گانه زمزمه ميكنه و ما هم كلي لذت مي بريم. اينو بگم براتون،شبي كه رفتيم تاب و ميله بارفيكس خريدم به محض اينكه وارد خونه شديم و بابا پلاستيك دور بارفيكس رو باز كرد پانيا خانم مثل خواننده هاي حرفه اي ميله رو به جاي ميكروفن گرفت دستش و شروع به خوندن كرد.نميدونم اينو از كجا ياد گرفته البته تعجب هم نداره چون آهنگ دوست داره و مدام خواننده ها رو جلوي ميكروفن هاي پايه بلند ميبينه كه داران هنر نمايي ميكنن. ناناز مامان جديد يه شعر ديگه هم ياد گرفته   مامان ميگه : چشم چشم عسل ميگه: ابرو مامان ميگه : دماغ و دهن ...
3 مهر 1395

حرفهاي ناگفته با دخترم

سلام دختر قشنگ مامان،چند وقته ميخوام برات صحبت كنم ولي وقت نميشه همش درگير كاراي ديگه هستم. ببخش ماماني كه كمتر برات پست ميزارم ولي برات بيرون از وب لاگ كم نميزارم هم به پوشاك توجه دارم هم تفريح و گردش و هم خوراك. يه مدتي بود اين حرفها تو دلم مونده بود كه ماشااله بزرگ شدي و به حرف افتادي و كلمات زيبا و قشنگي رو ميگي كه بعضي ها رو من متوجه نمي شم و بعضي از اونا رو كاملا با دست يا اشاره به من نشون ميدي. الان يه هفته از 18 ماهگي شما گذشته ولي حرف زدن رو شما از چند ما پيش شروع كردي مثلا مامان پري بهت كلمه اب رو ياد داده و وقتي تشنه هستي ميگي اب و از اين موقع تشنخ بودن بابا جبي يا مامان پري رو ميبردي توي اشپزخونه و يخچال رو نشون ميدادي. ...
31 شهريور 1395

پانيا و مسافرت در تعطيلات تابستان

امروز يكشنبه 7 شهريور 95 و روز عروسي پسر عموي بابا اقا صابره و چند روز هم هست كه از تعطيلات تابستاني مامان و بابا ميگذره و به خاطر عروسي مسافرت رو چند روزي عقب انداختيم.ان شااله قراره فردا صبح زود راهي اردبيل بشيم و از طبيعت و اب و هواي خنك و بكر اونجا استفاده كنيم.عروسي كه خيلي خوش گذشت مخصوصا پانيا خانم با اون لباس قشنگش مثل هميشه نقل مجلس بود.چند تا از عكسهاي عروسي را ببينيد تا بعد....  لطفا به ادامه مطلب برويد...... امروز دوشنبه هست و ما ديشب اخر وقت پس از 10 ساعت رانندگي رسيديم اردبيل.10 ساعت طول كشيدن به خاطر اين بود كه 1 ساعت طبق معمول ترافيك كرج بود و بعدش هم نم نم از جاده رشت گردش كنان اومديم تا ا...
10 شهريور 1395

روز پزشك مبارك

امروز اول شهريور سال 1395 مصادف با روز بزرگداشت حكيم ابوعلي سينا و روز پزشك است.اين روز رو به همه پزشكهاي متعهد در كل جهان تبريك مي گويم. مخصوصا جناب اقاي دكتر احمد نقوي ، پزشك متخصص،متعهدو متبهر كودكان. پانيا جون خيلي دكترش رو دوست داره و رابطه خوبي با ايشون برقرار ميكنه البته اين ارتباط دوطرفه است يعني دكتر پانيا هم بسيار خوش برخورد و مهربون است.به خاطر همين پانيا خانم هم اين روز رو به همه پزشكها مخصوصا دكتر محبوبش آقاي دكتر نقوي تبريك ميگه. ...
1 شهريور 1395

روز دختر مبارك 95/05/14

   ميـــــــــلاد حضرت فاطـــــمه معصومه و روز دختـــــــــر بر همه دختران ايران زمين تيريك و تهنيت باد.       روووووز                                                                                     مبـــــــــارك       لباس پرنسس پوشها                  &...
14 مرداد 1395