پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

پانيا در پارك ژوراسيك

امروز پانيا خانم به همراه مامان و باباش رفت پارك ژوراسيك كه از نزديك با دايناسورها آشنا بشه و بيشتر اونا رو بشناسه علاوه بر دايناسور حيوانات ديگري مثل گرگ و پاندا و خرس و مار و ... هم بود كه پاني با همه اونا اشنا شد و براش جذابيت داشت و جذاب بودن اونا براي اين بود كه از دورنشون صدا بلند مي شد و كمي دست و پاهاشون به طور مصنوعي تكان ميخورد انگار كه واقعي هستند. ...
16 اسفند 1396

مسافرت پانیا به شهر زيباي استانبول

 امروز 27 مهر 96 است و من و بابا و مامان ميخواييم يه سفر خوب و به يادماندني را تجربه كنيم. بله تركيه زيبا و دوست داشتني.پرواز با هواپيمايي ايمن و راحت تركيش آغاز شد واقعا در هواپيما احساس خوبي داشتم و در طول سفر سه ساعته از انواع كارتونها و بازيها لذت بردم و پدر و مادرم هم ازاينكه من راحت بودم احساس خوبي داشتن ولي اگه مطمئنا با هواپيمايي ايران بود حوصله ام سر مي رفت و بلايي كه تو سفر مشهد در 1 سالگي به سرشون اوردم دوباره تكرار ميشد آخه تو اون سفر كل رفت و برگشت مدام گريه ميكردم.حالا ماجراي سفر رو از زبان مادرم پيگي شويد. بعد از سه ساعت بازي و خواب دخمل طلا در هواپيما به فرودگاه بسيار بزرگ و در عين حال زيباي تركيه رسيديم و بعد از پياد...
8 آبان 1396

پانيا و عيد سال 96

خدا رو شكر سال 95 با همه كم و كاستي ها و سختي هاش تموم شد و وارد سال جديد 96 شديم.خدا رو هزاران بار شكر مي كنيم كه به ما تن سالم داده. مامان خيلي خوشحاله چون از 25 اسفند كه تعطيلات شروع ميشه تا روز 13 ام فروردين در كنار دختر گلشه و كلي لذت ميبره. امروز روز 30ام اسفند هست و ما صبح زود راهي مسافرت به سمت باغ بابا جبي شديم و پانيا هم در خواب ناز بسر ميبره.واسه اين صبح زود راه افتاديم تا هم تو ترافيك جاده چالوس گير نكنيم و هم اينكه دخمل بلا تا 12 ميخوابه و كمتر اذيت ميشه. تو راه خيلي خوش گذشت و وقتي چالوس رسيديم پاني خانم هم بيدار شد و به جمع ما پيوست و از ديدن مناظر زيبا لذت مي برد و اداي كاراكتر كارتون ميشا و ماشا رو درمي آورد و مي گف...
1 فروردين 1396

پانيا خانم در شهر بازي هروي

پنجشنبه ها معمولا بابا دخترش رو ميبره تفريح.يا شهربازي سرپوشيده يا مجنمع تجاري براي خريد لباس و اسباب بازي و ماشين سواري. اين پنجشنبه قرار بود بريم واسه پاني خانم از خيابان پرتويي پوشك بگيريم و چون به ميدان هروي نزديك بود بعد از اون رفتيم شهر بازي هروي. به محض اينكه وارد شهربازي شديم پاني خانم يه هوارا از ته دل كشيد و با بابا قطار و انواع ماشينهاي موزيكال و چرخ و فلك سوار شد و در آخر مثل دخترهاي باكلاس نشست تا گريمش كردن و بعد هم رفت عكس قشنگ زير رو انداخت.خلاصه خيلي به ما و دختر عسلمون خوش گذشت.ان شااله همه بابا و مامانا خستگي كار رو بهونه نكنن و بچه هاي نازشون رو گردش و تفريح ببرن. ما هميشه فكر مي كنيم شايد بعدا نباشيم و وقت اينو ...
8 بهمن 1395

پانيا در نمايشگاه اسباب بازي و بازي دي 95

امروز 30 دي 95 رو  پانيا خانم در نمايشگاه اسباب بازي سپري ميكنه و كلي هم كيف ميكنه.هم بازي كرده و هم اسباب بازي خريده.تنوع محصولاتش مثل پارسال نبود ولي باز هم تونستيم چند تا بازي فكري و اسباب بازي و خونه بذاي دختر قشنگم بخريم و خوشحالش كنيم. اينم عكس پانيا خانم وقتي حاضر شده بود كه بره نمايشگاه خونه جديد پانيا كه خيلي دوستش داره.پيشنهاد ميكنم حتما براي كوچولوهاي عزيزتون بخريد احساس امنيت و آرامش به بچه ها ميده. ...
4 بهمن 1395

پانيا و عروسي پسر خاله فريبا

اقا مصطفي پسر ارشد خاله فريبا،اله بابا پيمان هستن و ديشب جشن عروسي ايشون بود.جاتون خالي خيلي خوش گذشت از ورودي باغ زيباشون توي گرمدره تا داخل سالن و غذا و... همه چيز عالي بود و به پانيا خانم ما هم خيلي گذشت فقط يه مورد كوچولوي ناراحت كننده بود و اون اينكه يه پسر هم سن و سال پانياي من همش ميومد طرف پانيا و اونو هول ميداد و پانيا هم ازش ميترسيد.  ولي در كل به همه خيلي خوش گذشت و جشن خوبي بود.ان شااله عروس و داماد هم خوشبخت بشن و ساليان سال در كنار هم به خوبي و خوشي زير سايه خداوندمهربان زندگي كنند. اينم عكسهاي پرنسس مامان كه كلي هوادار پيدا كرد و با رقص قشنگش مه رو محو خودش كرده بود   ...
8 مهر 1395

پانيا و مسافرت در تعطيلات تابستان

امروز يكشنبه 7 شهريور 95 و روز عروسي پسر عموي بابا اقا صابره و چند روز هم هست كه از تعطيلات تابستاني مامان و بابا ميگذره و به خاطر عروسي مسافرت رو چند روزي عقب انداختيم.ان شااله قراره فردا صبح زود راهي اردبيل بشيم و از طبيعت و اب و هواي خنك و بكر اونجا استفاده كنيم.عروسي كه خيلي خوش گذشت مخصوصا پانيا خانم با اون لباس قشنگش مثل هميشه نقل مجلس بود.چند تا از عكسهاي عروسي را ببينيد تا بعد....  لطفا به ادامه مطلب برويد...... امروز دوشنبه هست و ما ديشب اخر وقت پس از 10 ساعت رانندگي رسيديم اردبيل.10 ساعت طول كشيدن به خاطر اين بود كه 1 ساعت طبق معمول ترافيك كرج بود و بعدش هم نم نم از جاده رشت گردش كنان اومديم تا ا...
10 شهريور 1395

پانيــــــــا در باغ عمو ميكائيل عيدفطر 95

امروز پنج شنبه 17 تير و فرداي عيد فطر هست و مطابق هر سال از صبح زود جمع شديم باغ عمو و تا آخر شب قراره كلي بهمون خوش بگذره.خلاصه قرار شده بود 6 صبح بريم دنبال عمو مقصود و آقا ميثم و از اونجا راهي شيم به سمت باغ.پانيا خانم با كلي قربون صدقه بابا و مامان شب قبل 3 صبح خوابيد و ما خوشحال از اينكه چون دير خوابيده پس كل راه رو در خواب به سر ميبره 5:30 صبح خواب آلو راه افتاديم و 6 دم خونه عمو مقصود بوديم كه ديديم اي واي پاني خانم چشمهاي قشنگش رو باز كرد و مثل هميشه به ما خنديد.با كمال تعجب ديديم عطا و امير حسين هم آماده باش دم خونه منتظر ما هستن.فكر كنم بچه ها از خوشحالي خوابشون نبرده بود.بالاخره راه افتاديم و 9 صبح باغ عمو بوديم و تا رسيديم صبحانه...
18 تير 1395

پانیا در پارک آب و آتش

امروز ما تصميم گرفتيم افطار رو در پارك اب و اتش باشيم و پاني گلم هم يه كم تفريح كنه.تا دنبال جا پارك بگرديم ساعت 8 شد. اين پارك داراي پل طبيعت زيبا روي اتوبان مدرس و را ابريشم هست و يكي از ورودي هاي اين پارك از سمت بلوار افريقا هست كه وقتي به 4 راه جهان كودك مي رسيم به طرف متروي حقاني مي ريم. پارك قشنگيه ولي مشكل ما اين بود كه اولا من پاشنه بلند پوشيده بودم و دوما كالسكه پاني خانم رو از رو تنبلي نياورده بوديم و كمي سخت بود چون هم پارك بزرگ بود و هم سربالايي و سراشيبي زياد داشت. البته ناگفته نماند فكر نمي كردم اينقدر پارك بزرگي با رستورانهاي فراوان داشته باشه ولي با اين تفاسير خوب بود كه خوش گذشت مخصوصا به پانيا كه ماشاله با اون پاهاي كوچو...
29 خرداد 1395