حرفهاي ناگفته با دخترم

سلام دختر قشنگ مامان،چند وقته ميخوام برات صحبت كنم ولي وقت نميشه همش درگير كاراي ديگه هستم.

ببخش ماماني كه كمتر برات پست ميزارم ولي برات بيرون از وب لاگ كم نميزارم هم به پوشاك توجه دارم هم تفريح و گردش و هم خوراك.

يه مدتي بود اين حرفها تو دلم مونده بود كه ماشااله بزرگ شدي و به حرف افتادي و كلمات زيبا و قشنگي رو ميگي كه بعضي ها رو من متوجه نمي شم و بعضي از اونا رو كاملا با دست يا اشاره به من نشون ميدي.

الان يه هفته از 18 ماهگي شما گذشته ولي حرف زدن رو شما از چند ما پيش شروع كردي مثلا مامان پري بهت كلمه اب رو ياد داده و وقتي تشنه هستي ميگي اب و از اين موقع تشنخ بودن بابا جبي يا مامان پري رو ميبردي توي اشپزخونه و يخچال رو نشون ميدادي.

مثل بابا پيمان عاشق نوشابه هستي و به محض اينكه نوشابه ميبيني ميگي اب و ديگه غذا نميخوري و تا ليوان نوشابه رو تموم نكني اروم نميشي.ما هم به هيمن خاطر ديگه سر سفره نوشابه نمياريم.

قربونت برم كه ترشيجات هم خيلي دوست داري و وقتي لواشك ميخوري ميگي مامان "ترشه"

يا وقتي ميبرم دستشويي تا بشورمت اگه يه كم اب گرم باشه ميگي "داخه"

وقتي هم كه جورابهاي خيس بابا رو دست ميگيري ميگي خيسه و بازي ميكني.

فداي چشمهاي قشنگت بشم از بعد از يك سالگي قطره آهن رو خوب نميخوري و به همين خاطر مامان چند تا پوفك يا چيپس ميده تا تشنخ بشي و بعد از اون بلافاصله قطره ان رو با اب پرتغال قاطي ميكنه و با كلي قربون صدقه رفتن ميده به خوردت.البته بعضي وقتها هم كه نصفه ميخوري و بقيش قسمت زمين ميشه.به خاط همين شما كلمه "پپك"

كلا مامانت رو ببخش كه به خاطر اينكه دختر گلش قطره اهن و ويتامينش رو بخوره به هر كلكي متوسل ميشه تا شما قطره ها رو بخوري و كمبود ويتامين نگيري.

جديدا هم كه ادامس خور شدي و مثل ادم بزرگتها ادامس ميجوي.چند شب پيش رفته بوديم خيابان پرتوي پوشم evy baby كه چند ماه بود ناياب شده بود و دوباره اومده رو بخريم كه روي پيش خوان فروشنده بسته ادامس بود و شما داد زدي "بابا آداس اداس" اولش متوجه نشديم كه چي ميگي ولي وقتي با انگشت اشاره كوچولو و قشنگت آدامسها رو نشون دادي تازه فهميديم چي ميگي و با فروشنده از خنده غش كرديم.قربون شيطون بلاي خودم برم.

يه 4 ماهي هم هست كه كلمه عمه و عمو و بابا و مامان و خاله رو بلدي تكرار كني.جالب اينجاست كه وقتي بهت ميگم بگو پيمان ميگي بابا و وقتي ميگم بگو پژمان ميگي عمو ولي بقيه افراد رو به اسم صدا ميزني.

تازه اينو بگم كه چند شب پيش رفتيم پيتزا بخوريم وشما يه برش پيتزاي پپروني تند رو نوش جان كردي.كلا مثل مامان فست فود خور هستي.البته خيلي خوب نيست و بايد هر دو ترك كنيم.ولي مگه ميشه.

تعطيلات تابستاني هم كه رفته بوديم مسافرت و بارون ميومد مدام ميگفتي بابا آب آب

و وقتي هم رفتيم لب دريا و اون همه آب ديدي با تعجب فقط اب آب ميگفتي.