پانيا و محرم سال 95
امسال پانيا خانم 1 سال بزرگتر شده و بهتر پيرامون خودش رو درك ميكنه.چون يه كم سرما خورده كمتر بيرون مي ريم و مراسم سينه زني نگاه ميكنه ولي ماشااله همين چند شب كه حسينه عمو فضي بود و كاراي عزادارها رو نگاه ميكرد به محض اينكه مراسم عزاداري ميبينه و يا ميشنوه ، همه كساني كه اطرافش هستن رو مجبور ميكنه سينه بزنن و خودش هم همين كارو ميكنه و با همون لحن بچه گانه ابوالفضل رو صدا ميكنه. تو اين 10 شب پانيا خانم از غذاي نذري بي بهره نبود و اول از همه غذاي اون شب رو تست مي كرد و البته اين عمو فضي هست كه هواي پانيا رو داره . مادر به قربونت بره دختر باهوش و مومن من. امروز هم كه تاسوعا بود وخاله مري خواب ديده بود كه مامان عصي گفته پانيا...