پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

بهترین برخورد با جیغ کودکان

جیغ زدن بچه ها در سنین مختلف چه دلایلی دارد؟ معمولا در هر سنی جیغ زدن معنا و مفهوم متفاوتی دارد. مثلا در سنین زیر یک سال، جیغ زدن می تواند راه ارتباطی شیرخوار با مادرش باشد. در حقیقت کودک با این کار نشان می دهد خواهان ارتباط با مادر است. بعد از ۳ تا ۴ ماهگی، این جیغ ها ممکن است همراه با گریه باشد و معمولا کودک در زمان خستگی، گرسنگی، درد یا کثیف بودن پوشک جیغ می زند. اغلب یک مادر آگاه می تواند تشخیص دهد گریه های مختلف کودک زیر یک سال چه مفهومی دارد. به طور کلی گریه همراه با جیغ این کودک به دلیل اتفاقی است که برایش افتاده و برای برقراری ارتباط با والدین خود به خصوص مادر جیغ می زند اما از سنین ۱۵ ماهگی که سخت ترین سن تربیت کودک است و به آن...
19 خرداد 1395

پانيا در شب اول ماه رمضان 95

                         امسال اولين ساليه كه پانيا جونم شيطوني رو شروع كرده و همش نگران اين هستم كه مي تونم روزه ها مو بگيرم يا نه.آخه پارسال كوچكتر و بي حركت بود و خيالم راحت بود كه راه نميره و مراقبتش كمتر بود ولي امسال ماشااله كم مونده از ديوار راست بره بالا ولي خدا رو هزاران مرتبه شكر كه سالمه و شيطوني ميكنه البته شيطوني كه نه بچگي ميكنه ولي چون ما حوصله نداريم ميگيم شيطوني.اما از اينا گذشته روز اول كه خيلي خانم بود و عصر خوابيد و بعد از اينكه بيدار شد مشغول ديدن تلويزيون شد و منم كمي استراحت كردم ولــــــــــــــــــــي نزديك افطار كه باب...
19 خرداد 1395

پانيا به امامزاده صالح مي رود

امشب 15 خرداد 95 ساعت 9 شب بود كه تصميم گرفتيم واسه اينكه بعد از چند روز تعطيلي و برهم خوردن خواب پانيا خانم دوباره ساعت خوابش تنظيم بشه بريم يه دور بيرون بزنيم و پاني خسته بشه و زود بخوابه.راه افتاديم و يه دفعه ميدان تجريش روروي امامزاده صالح سردراورديم و بابا پيمان گفت حالا كه تا اينجا اومديم بريم هم يه زيارت كنيم و هم تو بازارچه گشتي بزنيم.اين اولين بار بود كه پانيا خانم اومده امامزاده صالح و كلي هم ذوق مي كرد كه تو حيات حرم بدو بود ميكنه.بعد از زيارت رفتيم يه كم پياده روي و تو راه دخمل مامان يه چراغ چشمك زن سه زمانه خرديد كه همون جا زود ياد گرفت چه جوري دكمه رو فشار بده و تغيير حالت بده و ساعت 12 بود كه برگشتيم خونه.تو راه پاني خانم خوا...
15 خرداد 1395

اعياد شعبانيه سال 95 مبارك

سلام بعد از مدتها رسيديم به يكي از برترين و بهترين ماههاي قمري، ماهي كه در آن تولد 4 فرزند از نسل پيامبر (ص) و حضرت فاطمه است. حسين سلطان عشق، عباس ساقي عشق ، زينب شاهد عشق و سجاد راوي عشق . کاروان عشق در راه است و خود "عشق" نيمه شعبان خواهد آمد .      اعياد شعبانيه مبارک .   هر سال چند روز قبل از شروع ماه شعبان ما بابا محسن رو نمي ديديم،ميدونيد چرا؟ چون وقتي از سر كار ميومد يه زنگ ميزد خونه وبه مامانم ميگفت اگه منو كار داشتي من مسجد هستم و تا آخر شب تو مسجد با دوستاي ديگش مشغول چراغوني و تزيين مسجد براي ...
21 ارديبهشت 1395

پانيا در حياط خانه

امروز هوا بود و پانياي منم 1 سال و 2 ماهشه و من و پانيا رفتيم حياط خونه تا كمي قدم بزينيم و در اين بين با ديدن گلهاي به فكر عكس گرفتن افتادم ولي پاني خانم كه تازه كفش خريده بود و ذوق راه رفتن داشت براي عكس همراهي لازم رو نكرد.اينم برخي از عكسها در ادامه مطلب مورخ 95/03/10   ...
17 ارديبهشت 1395

پانيـــــــــا شوتبال بازي مي كند

امروز پانيا گلي با عمه رفته پارك تا يه كم بازي كنن.كمي ان طرفتر ادم بزرگها مشغول آموزش ديدن فوتبال توسط مربي بودن كه ناگهان پاني خانم خودشو ميرسونه به اونا و مي بينه بعضي دارن ورزش ميكنن و خودشونو گرم مي كنن كه بازي كنن و بقيه بازي مي كنن.دختر بلاي قصه ما دوان دوان ميره سراغ كسي كه توپ رو گذاشته جلو و داره عقب نشيني ميكنه كه شوت كنه و يه دفعه با پـــــــاهاي قشنگـــــــش توب رو شوت ميكنه.يه دفعه همه با ديدن اين صحنه از خنده غش مي كنن و كلا بازي بهم ميخوره.مربي و بازكنان كلا بازي رو تعطيل كرده و با شيطون بلا بازي مي كنن در آخر هم اقاي مربي يه توپ سفيد خوب خارجي نو رو از تو ماشينش مياره و تقديم ني ني شوتباليست ما ميكنه. پاني خانم وقتي اومد ...
15 ارديبهشت 1395

پانیا در پارک ارم

امشب ،شب مبعث پیامیر(ص) است و ضمن تبریک این عید بزرگ.ما تصمیم گرفتیم پانیا خانم رو ببریم پارک یا یه کم ورجه ورجه کنه و خوش بگذرونه چون تازه میتونه خوب تعادلش رو حفظ کنه خیلی دوست داره راه بره و هم اینکه تو آپارتمان دخمل گلم نمی تونه بازی کنه. این بود که تصمیم گرفتیم به اتفاق مامان پری و عمه بریم پارک ارم.جای همه خالی خیلی خوش گذشت و دختر طلا هم کلی اسباب بازی سوار شد و کلی هم با سرعت راه رفت و کیف کرد.از همه اسباب بازیها بیشتر از اسب موزیکال خوشش اومد که 2 بار سوار سوار شد.آخر شب هم عمو از باشگاه به جمع ما پیوست و پانی خانم با دیدن عموش کلی ذوق کرد.عمو براش پشمک خرید و تو مسابقه شرکت کرد و یه دسبند جیوه ای برنده شد که به پانیا داد.راستی یاد...
15 ارديبهشت 1395