پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

اولين ازمايش پس از تولد

سه روز بعد از تولد ازمایش خون جهت بررسی زردی پانیا در ازمایشگاه بيمارستان دادیم ، که جواب ازمایش نشان می داد که بیلی روبین پانیا  ۱۴ بود ،به توصیه متخصص اطفال بيمارستان قرار شد یک دستگاه چهار كرايه كنيم ببريم خونه ولي قبل از اون با دكتر نقوي دكتر خود پانيا كه دوست باباش بود تماس گرفتيم و گفت فعلا لازم نيست فردا هم تست كنيد اگه بالا بود بعدا دستگاه استفاده كنيد. فرداي آن روز تست مجدد گرفتيم خدا رو شكر دختر گلم احتياجي نداشت.دو روز بعد از به دنيا آمدن دختر گلم بابا پيمان براش شناسنامه گرفت
13 اسفند 1393

5 امين روز تولد پانيا

امروز پنجمين روز تولدت بود.روزها به سرعت ميگذرن و هر روز بيشتر در دل ما جا باز ميكني و قشنگتر ..... امروز پنجمين روز تولدت بود.روزها به سرعت ميگذرن و هر روز بيشتر در دل ما جا باز ميكني و قشنتر ميشي.هر كس تورو شبيه يه نفر ميدونه بعضي ها شبيه بچگي خودم و بابات و بعضي ها شبيه بچكي عمه.ولي خودم نظرم اينه كه شبيه مامان عصي صورتت گرد و دوست داشتنيه.آخي مامان عصي هنوز توررو نديده.منم هنوز نديده بود و تازه بعد از 5 روز رفتم ديدنش و عكس تورو نشون دادم ولي چيزي نگفت آخه توانايي حرف زدن نداشت فقط وقتي بابا گفت مامان قشنگه؟ اون هم باسر وقتي لبخند زد گفت نه.شوخي كرده بميرم براش مامانم توان حرف زدن هم نداره.ولي بابا محسن كه خيلي خوشش اومده بود و منتظر ت...
13 اسفند 1393

اولين ورود پانيا به خانه و هديه بابا جبي

امروز 9 اسفند 93 و پانيا خانم براي اولين بار ميخواد وارد خونه بشه.صبح زود بابا پيمان اومد دنبالمون و كاراي ترخيص رو انجام داد و من و عمه پريسا و پانيا خانم آماده رفتن به سمت خونه شديم.عجب حس عجيبي بود خيلي خوشحال بوديم.وقتي رسيديم دم در خونه ديديم بابا جبي و مامان پري با يه گوسفند و اسفند منتظر ورود ما بودن.اين اولين هديه بابا جبي واسه نوه گلش بود. مامان پري هم كه قند تو دلش اب شد وقتي دخمل كوچولوي نازنازيش رو ديد.امروز همه خوشحاليم خدا كنه همه ما هميشه شاد باشيم.   آمين
9 اسفند 1393

به دنيا آمدن پانيا

                         با همه اين غم و غصه ها 8 اسفند ساعت 8 صبح رفتم بيمارستان و به لطف خدا 8:40 دقيقه تو رو تو بغلم حس كردم.همون لحظه همه غمهام يادم رفت.دوستت دارم عسلم.پانيا با اين مشصات به دنيا اومد...   با همه اين غم و غصه ها 8 اسفند ساعت 8 صبح رفتم بيمارستان و به لطف خدا 8:40 دقيقه تو رو تو بغلم حس كردم.همون لحظه همه غمهام يادم رفت.دوستت دارم عسلم. پانیا جون با مشخصات ذيل به دنيا آمد: وزن 3750 کیلو گرم    قد 52سانتی متر دورسر ۳۴ سانتی متر گروه خون +AB  وقتي...
8 اسفند 1393

روز قبل از تولد و دزد خانه

امروز 7 اسفند سال 93 و من از صبح دلشوره فردا براي رفتن به بيمارستان رو داشتم آخه از اطاق عمل ميترسيدم.عصر رفتم بيمارستان از مامان عصي خدافظي كنم و بابا محسن كه خدا رو شكر بهتر شده اونم ببينم و بيام خونه واسه فردا آماده شم و استراحت كنم.ساعت 10 شب بود غذا از بيرون گرفتيم و با عمه پريسا كه با ما بود برگشتيم خونه برق اطاق روشن بود همه وسايل كمد وسط اطاق...       امروز 7 اسفند سال 93 و من از صبح دلشوره فردا براي رفتن به بيمارستان رو داشتم آخه از اطاق عمل ميترسيدم.عصر رفتم بيمارستان از مامان عصي خدافظي كنم و بابا محسن كه خدا رو شكر بهتر شده اونم ببينم و بيام خونه واسه فردا آماده شم و استراحت كنم.ساعت 10 شب بو...
7 اسفند 1393

روز قبل از تولد و دزد خانه

امروز 7 اسفند سال 93 و من از صبح دلشوره فردا براي رفتن به بيمارستان رو داشتم آخه از اطاق عمل ميترسيدم.عصر رفتم بيمارستان از مامان عصي خدافظي كنم و بابا محسن كه خدا رو شكر بهتر شده اونم ببينم و بيام خونه واسه فردا آماده شم و استراحت كنم.ساعت 10 شب بود غذا از بيرون گرفتيم و با عمه پريسا كه با ما بود برگشتيم خونه برق اطاق روشن بود همه وسايل كمد وسط اطاق... امروز 7 اسفند سال 93 و من از صبح دلشوره فردا براي رفتن به بيمارستان رو داشتم آخه از اطاق عمل ميترسيدم.عصر رفتم بيمارستان از مامان عصي خدافظي كنم و بابا محسن كه خدا رو شكر بهتر شده اونم ببينم و بيام خونه واسه فردا آماده شم و استراحت كنم.ساعت 10 شب بود غذا از بيرون گرفتيم و با عمه پ...
7 اسفند 1393

چند روز ديگه به دنيا مياي

                حالا كه سيسموني تو قرمز طوسي شده براي خريد كمد چند تا مدل بچه گانه ديدم ولي ...   حالا كه سيسموني تو قرمز طوسي شده براي خريد كمد چند تا مدل بچه گانه ديدم ولي خواستم كمدي بخرم كه خوشگل و جادار باشه و هم چند سال استفاده كني .هفته به دنيا اومدنت مونده الان ميخواييم بريم يه سر به مامان عصي كه تو بيمارستانه بزنيم و بعد بريم پيش اقا محسن دوست عمو پژمان و  كمد سبز  قرمز سفارش بديم. واقعا قشنگ شده و هر كي ديده پسنديده.حالا خودت مياي مي بيني كه چقدر زيباست. با اينكه چند روزي به اومدنت نموده و از اين موضوع من و بابا خيلي خوشحاليم.ولي غم بزرگي هم...
27 بهمن 1393