پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

ماموريت بوشهر و خريد سيسموني

1393/9/24 10:47
نویسنده : مامان پانيا
123 بازدید
اشتراک گذاری

93/09/18بابا قراره بره ماموريت بوشهر و زاهدان و بهش گفتن اونجا ميتوني سيسموني بگيري...

18/09/93بابا قراره بره ماموريت بوشهر و زاهدان و بهش گفتن اونجا ميتوني سيسموني بگيري.يه آشنا پيدا كرد كه از دوبي جنس ميارن و بندر گناوه ميفروشن.تو بوشر هر چي دنبال رنگ مورد نظرمون گشت پيدا نشد و بالاخره با تلگرام چند تا عكس فرستاد ولي گفت كه طوسي و قرمزه اما قشنگه من كه خوشم اومده .من و مامان عصي هم خوشمون و قرار شد بابا كلش رو بخره و بياره.در كنار اون وسايل ست كامل بهداشتي چيكو (بابات به فروشنده گفته بود هر چي هست بده اون هم نامردي كرده بود كه تا جاپودري و سه تا انواع مختلف شامپو و... را هم داده بود) و 3 تا پتوي خوشگل هم خريد كه عكساشو تو قسمت سيسموني گذاشتم.

20 اذر و امروز بابا از ماموريت برميگرده و من خونه مامان عصي ام.آخه مامان عصي به خاطر كمرش ديگه نميتون راه بره و من اومدم اين چند روز پيشش كه تنها نباشه. رفتم فرودگاه دنبالش. وقتي هواپيما زمين نشست من تو سالن انتظار بودم يه دفعه ماموري كه دم در واميسته و نميزاره اون طرف شيشه بريم يه لحظه رفت و منم از فرصت استفاده كردم و رفتم پيش بابات كه دم ريل چمدانها وايستاده بود تا وسايلشو تحويل بگيره.يهو ديدم يه شي بزرگ قرمز قلمبه از زير نوار ريل اومد بيرون.ديدم كالسكه نفسمه.بعد يه جعبه خيلي بزرگ آبي و يه وسيله يه كه كوچكتر كه كرير بود همين كه اونا رو ديدم برق از چشام پريدو سريع رفتم وسايلو از روي ريل برداشتم و گذاشتم زمين(كاسكه،روروك،كرير،تخت،آغوش).واي دو تا چرخ بزرگ تو فرودگاه همه وسايل تو بود و چون هم رنگي بود و هم حجيم همه نگاه ميكردن.به بابات گفتم تو يه نفري چطوري اين همه وسايلو حمل كردم.اونم گفت عشق به دخترم باعث شده سنگيني اينا و سختي حمل و نقل رو حس نكنم.حالا ديگه سيسموني تو قرمز و طوسي شده.البته بهتر همه براي دختر صورتي ميگيرن مال تو با بقيه فرق داره.نفسم زود بيا ديگه دلمون برات تنگ شده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)