پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

ماجراي مشهدي شدن پانيا

1394/10/19 0:22
نویسنده : مامان پانيا
150 بازدید
اشتراک گذاری

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 

امروز 16 دي 94 و پانيا قراره با مامان و بابا و مامان پري و عمه پريسا بره مشهد.اين اولين باره كه پاني خانم ميخواد بره پابوس امام رضا.ان شااله سفر خوب و خوشي براي همه مسافرها و از جمله ما باشه.

----------------------------------------------------------------------------------------------

2 ساعتي هست كه ما به سلامت رسيديم مشهد ولي پاني خانم به محض اينكه وارد هواپيما شديم شروع به گريه كردن كرد و ما هم نتونستيم ساكتش كنيم.بالاخره مامان ...

2 ساعتي هست كه ما به سلامت رسيديم مشهد ولي پاني خانم به محض اينكه وارد هواپيما شديم شروع به گريه كردن كرد و ما هم نتونستيم ساكتش كنيم.بالاخره مامان لباسهاي پاني رو درآورد چون فكر ميكرد گرمشه و بي تابي ميكنه.ولي لباس دراوردن همان و سرماخوردن پانيا هم همان.الان بي تابي پانيا بيشتر شده و تنش يه كم گرمه.ما هم تصميم گرفتيم بعد از شام اخر شب پاني رو ببريم تا به گفته دكترش مريض نشه اخه مشهد پر از عربها با انواع مريضا بود.

ولي تصميم ما بي نتيجه شد چون پانيا بدجور تب كرده و مامان و عمه مرتب پاشويه ميكنن تا تبش بياد پايين.كل شب تا 3 صبح گذشت ولي پانيا تبش پايين نيومد بنابراين مامان و بابا تصميم گرفتن ببرن بيمارستان.بالاخره بعد از پرس و جو از هتل،درمانگاه شيخ مخصوص كودكان رو معرفي كردن و ما هم رفتيم ولي اون موقع شب عجب شلوغ بود.دختر نازم تنش مثل لبو قرمز شده بود و بابا حراسون از اين وضعيت به داروخانه اونجا رفت و سوال كرد معمولا بچه ها اينطور ميشن دكتر چه دارويي ميده و اونا هم جواب دادن شياف استامينوفن پس بابا گرفت و واسه پانيا مصرف كرديم و بعد از نيم ساعت كم كم قرمزي تن پانيا رفع شد ولي بدنش هنوز داغ بود تا اينكه نوبت ما شد و رفتيم ذاخل.دكتر هم با خونسردي گفت شما كه همه كار انجام داديد ديگه چيزي نميخواد بعدش به اصرار مامان يه شربت و امپول نوشت و اومديم خونه.خدا خيرش بده اون اقايي كه مارو از هتل برد درمانگاه و برگش تواسه 1و نيم ساعت 40 هزار تومن گرفت و اصلا فكر نكرد ما مسافريم و ممكنه پول همراهمون نباشه.بازم خدارو شكر كه پول بود.

003.gif                         totalgifs.com doentinhos gif gif ccmhosp9a.gif    

امروز عصر پنجشنبه هست و هنوز پاني تب داره و دوباره برديمش مركز تخصصي خصوصي كودكان و دكتر با ديدن پانيا گفت كه حول نشيد فقط شياف مصرف كنيد به زودي خوب ميشه.موقع برگشتن وقتي رسيديم هتل مامان داشت از غصه گريه ميكرد.تو اسانسور دست تب دار پانيا رو گذاشت رو قلبش و گفت

" يا امام رضا تورو به جان جوادت بچه منو خوب كن " همين رو گفت و كلي اشك ريخت.مامان پري وقتي حال منو ديد همش ميگفت گريه نكن خوب ميشه.واقعا دلم شكسته بود و نگران پانيا بودم.شايد باورش خيلي سخت باشه دقيقا دو ساعت بعد از اين موضوع بود كه تب پاني اومد پايين و نفس مامان دوباره شروع به شيطوني كرد.اون موقع بود كه خدا رو ميليونها بار شكر كردم و همه از اين بابت خوشحال شديم.

يا امام رضا ممنون كه دلمو شاد كردي.ان شااله دل همه شاد باشه

بالاخره بعد از دو روز تب و ناراحتي پانيا بهتر شد و براي اولين بار رفت پابوس امام رضا.مامان و ماماني  وعمه هم به انداره يه نماز خواندن رفتن تو حرم و برگشتن.

امروز هم روز آخره و پانيا با مامان و باباش رفت به كبوترهاي امام سر بزنه و از امام تشكر و خداحافظي كنه.

اينم عكسهاي پانيا خانم روز آخر كه كمي بهتر شده بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)