پانيا و عيد سال 96

خدا رو شكر سال 95 با همه كم و كاستي ها و سختي هاش تموم شد و وارد سال جديد 96 شديم.خدا رو هزاران بار شكر مي كنيم كه به ما تن سالم داده.

مامان خيلي خوشحاله چون از 25 اسفند كه تعطيلات شروع ميشه تا روز 13 ام فروردين در كنار دختر گلشه و كلي لذت ميبره.

امروز روز 30ام اسفند هست و ما صبح زود راهي مسافرت به سمت باغ بابا جبي شديم و پانيا هم در خواب ناز بسر ميبره.واسه اين صبح زود راه افتاديم تا هم تو ترافيك جاده چالوس گير نكنيم و هم اينكه دخمل بلا تا 12 ميخوابه و كمتر اذيت ميشه.

تو راه خيلي خوش گذشت و وقتي چالوس رسيديم پاني خانم هم بيدار شد و به جمع ما پيوست و از ديدن مناظر زيبا لذت مي برد و اداي كاراكتر كارتون ميشا و ماشا رو درمي آورد و مي گفت " واي بچه ها واي پسرا اينجا چقدر قشنگه"

ساعت 12:30 قبل از سال تحويل بود كه رسيديم باغ و پاني خانم با ديدن پدر بزرگ و مادربزرگ و اون همه فضاي سبز كلي ذوق كرد و بدو بدو رفت طرف اونا.

تو اين چند روز كه اونجا بوديم كلي به دخمل مامان خوش گذشت و هركس پاشو از در خونه مي گذاشت بيرون مثل مامورهاي حراست مي پرسيد كجا ميري منم ميام و وقتي پاش به بيرون مي رسيد ديگه نمي تونستي جلوشو بگيري و براي خودش مشغول بازي مي شد.

اينم عكس بابا جبي با نوه يكي دونش كه كلي بهش افتخار مي كنه.

خدا رو شكر مسافرت خوبي بود و كلي انرژي گرفتيم ان شاله براي همه سالي سرشار از خوشي و سلامتي باشه.