پانيا به خريد مي رود
امروز مامان و بابا تصميم گرفتن برن واسه دخمل گلشون خريد لباس.پاني خانم هم خوشحال از اينكه داره ميره بيرون.پس زود با كمك مامانش لباساشو پوشيد و به محض اينكه بابا پيمان رو آماده دم در خونه ديد گفت: "بييم" دخمل طلا اين كلمه رو تازه ياد گرفته.خلاصه بعد از كلي خنده مامان كالسكه پاني رو هم آورد تا وقتي توي پاساژ قديم ميزنيم. هم دختر طلا راحت هم بابا مامان.آخه ماشالله پاني خانم داره سنگين ميشه.همين طور كه داشتيم مغازه ها رئ نگاه مي كرديم چشممون به يك عروسك بزرگ افتاد كه تبليغات يه مغازه بود و پاني با ديدن اون از خنده غش كرد و با اون عروسك هم عكس انداخت.اينم از اولين خريد پانيا خانم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی