پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

ارديبهشت 1394 و مهموني دايي اكبر

سلام دختر قشنگم.تولد دومين ماه زندگيت مبارك باشه. امروز دختر مامان رفته انستيتو پاستور و واكسن دوماهگي رو زده.عجب دختر خانمي دارم با اينكه قطره استامينوفن خيلي تلخه ولي ناناز مامان خورد.مامان فدات بشه وقتي محكم پاهات رو گرفتم تا خانمه واكسنت رو بزنه همون دردي كه تو روي ران پات حس كردي منم توي تموم وجودم احساسش كردم. يه كوچولو تب كردي و مامان و بابا اون شب تا صبح مراقبت بودن تا تبت بالا نره. دو روز ديگه خونه دايي اكبر دعوت داريم و مامان واسه پانيا يه لباس خوشگل خريده كه اون روز بپوشه.اينم عكسهاي دو ماهگي پانيا قد:54 وزن:4.600 گرم ...
8 ارديبهشت 1394

10 امين روز تولد پانيا

  امروز دهمين روز تولدته و طبق رسم قديم بايد بريم حموم و اب بريزم سرت.هيچ كس نيومد به جز ...   امروز دهمين روز تولدته و طبق رسم قديم بايد بريم حموم و اب بريزم سرت.هيچ كس نيومد به جز خاله فري و مريم.خيلي غمگينم وقتي آدم مادرش نباشه همين ميشه ديگه هيچ كس به فكرش نيست.ولي عيبي نداره خدا بزرگه ان شااله مامان عصي بهتر بشه يه مهموني مفصل ميگيريم. بعد از 15روز ما تصميم گرفتيم يه هفته بريم خونه بابا جبي  تا هم بيشتر به تو برسيم و هم مامان پري و عمه پريسا خستگي در كنن.   ...
18 اسفند 1393

5 امين روز تولد پانيا

امروز پنجمين روز تولدت بود.روزها به سرعت ميگذرن و هر روز بيشتر در دل ما جا باز ميكني و قشنگتر ..... امروز پنجمين روز تولدت بود.روزها به سرعت ميگذرن و هر روز بيشتر در دل ما جا باز ميكني و قشنتر ميشي.هر كس تورو شبيه يه نفر ميدونه بعضي ها شبيه بچگي خودم و بابات و بعضي ها شبيه بچكي عمه.ولي خودم نظرم اينه كه شبيه مامان عصي صورتت گرد و دوست داشتنيه.آخي مامان عصي هنوز توررو نديده.منم هنوز نديده بود و تازه بعد از 5 روز رفتم ديدنش و عكس تورو نشون دادم ولي چيزي نگفت آخه توانايي حرف زدن نداشت فقط وقتي بابا گفت مامان قشنگه؟ اون هم باسر وقتي لبخند زد گفت نه.شوخي كرده بميرم براش مامانم توان حرف زدن هم نداره.ولي بابا محسن كه خيلي خوشش اومده بود و منتظر ت...
13 اسفند 1393

اولين ورود پانيا به خانه و هديه بابا جبي

امروز 9 اسفند 93 و پانيا خانم براي اولين بار ميخواد وارد خونه بشه.صبح زود بابا پيمان اومد دنبالمون و كاراي ترخيص رو انجام داد و من و عمه پريسا و پانيا خانم آماده رفتن به سمت خونه شديم.عجب حس عجيبي بود خيلي خوشحال بوديم.وقتي رسيديم دم در خونه ديديم بابا جبي و مامان پري با يه گوسفند و اسفند منتظر ورود ما بودن.اين اولين هديه بابا جبي واسه نوه گلش بود. مامان پري هم كه قند تو دلش اب شد وقتي دخمل كوچولوي نازنازيش رو ديد.امروز همه خوشحاليم خدا كنه همه ما هميشه شاد باشيم.   آمين
9 اسفند 1393

به دنيا آمدن پانيا

                         با همه اين غم و غصه ها 8 اسفند ساعت 8 صبح رفتم بيمارستان و به لطف خدا 8:40 دقيقه تو رو تو بغلم حس كردم.همون لحظه همه غمهام يادم رفت.دوستت دارم عسلم.پانيا با اين مشصات به دنيا اومد...   با همه اين غم و غصه ها 8 اسفند ساعت 8 صبح رفتم بيمارستان و به لطف خدا 8:40 دقيقه تو رو تو بغلم حس كردم.همون لحظه همه غمهام يادم رفت.دوستت دارم عسلم. پانیا جون با مشخصات ذيل به دنيا آمد: وزن 3750 کیلو گرم    قد 52سانتی متر دورسر ۳۴ سانتی متر گروه خون +AB  وقتي...
8 اسفند 1393