پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

تولد بابا پيمان جون

سلام جاي همه خالي ديشب مامانم سنگ تموم گذاشت و كلي بابامو سورپرايز كرد.ديروز عصر زنگ زد به مامان بزرگ اينام و عمو محمود و عمو ميكائيل بدون اينكه بابام خبر داشته باشه.كلا بابام با اين دوتا عمو خيلي راحته البته بقيه عموها هم همينطوريه ولي با اين 2 تا بيشتر.ما هم چون يه دفعه تصميم گرفتيم اسه بابا تولد بگيريم نمي تونستيم براي مهمون بيشتر تدارك ببينيم. مامان با من رفتيم كيك و ميوه خريديم و شام هم از بيرون سفارش داد.وقتي بابا اومد خونه هيچي نمي دونست فقط مي دونست مادربزرگم قراره بياد ولي بقيه رو خبر نداشت و به محض اينكه زنگ در به صدا ميومد همش ميگفت كيه و وقتي با مهمون جديد مواجه ميشد برق خوشحالي تو چشاش كاملا قابل ديدن بود. كلا شب خوبي بود ...
11 ارديبهشت 1396

تولد مامان مري

امروز 28 فروردين سال 96 مصادف با تولد مامان هست و من و بابا مامان رو غافلگير كرديم و براش هديه اي رو گرفتيم كه قبل از عيد دوست داشت اونو بخره. ست دستبند و انگشتر كه من انگشتر رو هديه دادم و بابا هم دستبندش رو.قيافه مامان ديدني بود وقتي هديه تولدش رو بهش داديم از خوشحالي پريد من و بابام  رو ماچ كرد و كلي تشكر كه چرا اين كار و كرديد.ولي خوب ديگه بابا پيمانه و يه دنيا عشق و محبت نسبت به همسرش.تازه فقط اي كه نبود شام هم جاي همه خالي رفتيم دربند و كلي بهمون خوش گذشت. البته به كسي نگيد من يه كم شلوغ كردم و بادكنك ميخواستم و يه ذره مامان و بابا رو اذيت كردم و مجبور شدن غذاشونو سرد بخورن.هههههههههههه اينم چند تا عكس از اون شب جاي خوبي بود تو...
28 فروردين 1396

ماجراي مهد كودك رفتن پانيا

پانيا خانم بعد از 2 سال و 1 ماه حالا تصميم گرفته بره مهد كودك البته از زبون خودش مدرسه و بابا بزرگ و مامان بزرگش كمي استراحت كنند. البته اونا از اينكه پاني خانم ديگه هر روز از صبح تا عصر پيششون نيست ناراحت هستم ولي خوب ديگه وقتشه كه كمي هم استراحت كنن و به كاراي عقب افتاده خودشون برسون.ما هم خيلي خيلي از لطف بابا جبي و مامان پري براي نگهداري پانيا تشكر مي كنيم. امروز 14 اسفند 96 بود و قراره پانيا آزمايشي يك دو ساعت بره مهد تا ببينيم آيا با محيط ارتباط برقرار ميكنه يا نه؟ البته با روحيه اجتماعي كه از پانيا داشتيم مطمئن بودم كه مي مونه و همينطور هم شد و از اونجا خيلي خوشش اومد. قرار شد فردا ساعت بيشتري بياد مهد و بمونه. 2 روز خوب گذشت و ارو...
16 فروردين 1396

پانيا و عيد سال 96

خدا رو شكر سال 95 با همه كم و كاستي ها و سختي هاش تموم شد و وارد سال جديد 96 شديم.خدا رو هزاران بار شكر مي كنيم كه به ما تن سالم داده. مامان خيلي خوشحاله چون از 25 اسفند كه تعطيلات شروع ميشه تا روز 13 ام فروردين در كنار دختر گلشه و كلي لذت ميبره. امروز روز 30ام اسفند هست و ما صبح زود راهي مسافرت به سمت باغ بابا جبي شديم و پانيا هم در خواب ناز بسر ميبره.واسه اين صبح زود راه افتاديم تا هم تو ترافيك جاده چالوس گير نكنيم و هم اينكه دخمل بلا تا 12 ميخوابه و كمتر اذيت ميشه. تو راه خيلي خوش گذشت و وقتي چالوس رسيديم پاني خانم هم بيدار شد و به جمع ما پيوست و از ديدن مناظر زيبا لذت مي برد و اداي كاراكتر كارتون ميشا و ماشا رو درمي آورد و مي گف...
1 فروردين 1396